تارنمای ادبی قلم طلایی1 - امیر نمازی

وب سایتی جامع و تمرین محور برای علاقمندان به داستان و نویسندگی

کارگاه شناخت داستانی و تشریح ایدۀ آزاد 55

 

دیشب کارگاه ایده ی آزاد جامع 55 به انضمام تشریح فضای کلی معدن و موارد مرتبط به آن به پایان رسید. کارگاه سه ساعت به طول انجامید و در آن معدن را از ابتدا و دهانه ی ورودی تا انتها و نحوه ی کار معدن چی بررسی کردیم و سپس ایده هفته تشریح شد و کارگاه، با پرسش و پاسخ داستانی به پایان رسید. سعی کردم توضیحات هم به صورت صوتی باشد و هم مکتوب (PDF  راهنمای تصویری)، تا کارگاه جوی خسته کننده و دل آزار نداشته باشد.

عده دوستان قلیل بود اما ذوق و علاقه ی دوستان به یادگیری و فهم ایده و بحث، همه چیز را جبران می کرد. امیدوارم این شور و اشتیاق و پیگیری لحظه ای را همیشه داشته باشیم. در پایان، از پنج عزیزی که از ابتدا تا انتها با جدیت و علاقه حضور داشتند و گوش دادند و نوشتند، تشکر می کنم.

 

در پایان، می توانید نظراتتان را راجع به کارگاه و جوِ آن بیان کنید.

موفق و پیروز باشید.

 

یادبودِ کارگاه

  • نظرات [ ۲ ]

جملات قصار چگونه هستند؟ + ذکر چند نمونه

حتماً نامِ جملات قصار به گوش تان خورده و بسیاری از آن ها را در صفحات مجازی و روزنامه ها خوانده اید.

قصارها، گفته های کوتاه و پرمعنایی هستند که معمولاً در موضوعات اخلاقی، شکل و شیوۀ صحیح زندگی، مسائل مرتبط با موفقیت و پندهای پیش‌برندۀ زندگی انسان و... نوشته می شوند و در تمامی موارد، نقش یاری گونه و دست گیری دارند.

یکی از مهمترین خصوصیات آن ها، فشردگی و ایجازِ مفید است. نویسنده یا قصار نویس، در چندین کلمه و یا حتی در یک تا دو جمله، معانی مثبت و ارزشمند وسیعی را گنجانده و تحویل خواننده می دهد. همه می‌توانند قصار بنویسند اما باید قواعد مرتبط با آن را رعایت کنند؛ پند و اندرزدهی (با نصیحت اشتباه نگیرید)، کوتاهی و اختصار، کلمات تأمل‌برانگیز، راهگشایی و بازکردن قفل های نهفته زندگی، از قواعد و خصوصیات مهم آن هستند. نویسنده باید با هنرمندی تمام، تنها با استفاده از چند کلمه، دریای وسیعی از معانی را پیش روی خواننده بگذارد و تعابیر و تفاسیر زیادی را ایجاد کند؛ قطعاً هر نوشته ای که خارج از این چارچوب باشد را نمی توان به عنوان قصار تلقی کرد.

نخ داستانی بیست و یک

 

نخ های زیر را بخوانید و ادامه اش را در چند خط بنویسید...

 

1. مرد طبقه ی پایینی، دائم الخمری بود که چک جعل می کرد...

2. وقتی شیفت شب تمام شد...

3. حمله ی دیگری ترتیب داده بود...

4. شانه هایش را بالا انداخت و غضب کرده، گفت...

5. اهمیت نداشت که ترمز ندارم...

 


 تمرین هفته بیست و یکم نخ داستانی - کانال ایده داستان (۸8)


  • نظرات [ ۶ ]

داستان گربه زیر باران / اثر ارنست میلر همینگوی

گربه زیر باران  -  ارنست همینگوی

 

تنها دو آمریکایی در هتل بودند. هیچ‌کدام از آدم‌هایی را که توی پلکان، در سر راه خود به اتاق‌شان یا موقع برگشتن از آن، می‌دیدند نمی‌شناختند. اتاق‌شان در طبقۀ دوم رو به دریا بود. اتاق در عین حال رو به باغ ملی و بنای یادبود جنگ قرار داشت. توی باغ ملی نخل‌های بلند و نیمکت‌های سبز دیده می‌شد. هوا که خوب بود همیشه یک نقاش با سه‌پایه‌اش در آنجا حضور داشت. نقاش‌ها از نحوه‌ای که نخل‌ها قد کشیده بودند و از رنگ‌های براق هتل‌های رو به باغ ملی و دریا خوش‌شان می‌آمد ...

تنها با نوشتن و تمرین مکرر است که رشد می کنید؛ پس تا می توانید بنویسید که نوشتن، رسالت شماست...
نویسندگان
Designed By Erfan Powered by Bayan