شرح ایده یک خطی
دو سرباز، از دو جبهه، از جنگ فرار میکنند و در میانه راه، با یکدیگر مواجه میشوند...
خطی پیشنهادی برای داستان
1. باهم، همهدف شدند و تمام کلیشههای جنگ را شکستند.
2. اسلحه را به سمت هم نشانه رفتند و...
ایده داستان کوتاه (3000 تا 5000 واژه)
دو سرباز، از دو جبهه جنگ داریم که خسته از کشتار و مشاهده تلخیها، از جبهه جنگ فرار میکنند و در میانه راه، در جایی که فکرش را هم نمیکنند با یکدیگر مواجه میشوند و همین مواجهه، اتفاقاتی را رقم میزند و داستان را پیش میبرد...
تتمه:
داستان در اقلیم خارج و وضعیت جنگی رخ میدهد و باید همه چیز با این دو برابر باشند. این دو نفر، سرشار از تمامی آموزههای نیک و بد جنگ هستند و باید از یکدیگر متنفر باشند و این به شمای نویسنده بستگی دارد که این تنفر تا کجا ادامه یابد و آهنربایش چه اتفاقاتی را به خود جذب کند؛ ممکن است باهم دوست و هم مسیر شوند یا با یکدیگر مقابله کنند. آنها، اسلحه و فشنگ و کلاهخود و خنجر و همه چیز دارند اما ممکن است به نشانه خشم و تنفر از جنگ که به نماد و مفهومی تبدیل شود، تمام فشنگهایشان را در سنگر آخر جا بگذارند و خالی بیایند؛ اگر به این نتیجه رسیدید، یادتان نرود که باید طرف مقابل از نداشتن فشنگ و باروت خبردار شود که همین مورد، یکی از چیزهایی است که تعلیق داستان را بالا می برد.
مشخصات ایده و داستان:
تم داستان: جنگ
دیدهها: کشتار، مجروح شدن، از دست دادن همسنگرها، پوکه فشنگ، خمپاره عمل نکرده، کلاهخود جر خورده، آتشسوزی،جنازه سربازان کشتار شده و...
شنیدهها: صدای شلیک، فریاد سربازان برای حمله رو به جلو، صدای منفجر شدن، صدای پرواز هواپیماهای خودی و دشمن، کمک خواستن برای رهایی از مرگ و...
حسها: ترس و وحشت، اضطراب لحظهای، حس سرد مرگ، لرز، یخ زدن خون در رگ، حس سوراخ شدن از ترکشها، حس اینکه یک لحظه بعد زنده نیستم و...
توشه داستان: فشنگ، بوی باروت، سر نیزه، پوتین، خاکریز، نشانه رفتن، کشتن و از بین بردن، فرار، صدا، دود، سیاه شدن چهره از غبار جنگ و...
پیشنهادهای کانال ایده داستان
۱. ایده را خوب بفهمید، مز مزه کنید و بعد شروع به نوشتن کنید.
۲. به پیامدها و آداب جنگ توجه کامل داشته باشید.
۳. هم سوم و هم اول شخص؛ هر کدام بیشتر به شنا نزدیک بود انتخاب شود.
۴. جانانه بنویسید و نترسید. فقط یک داستان میخواهیم همین!
۵. توصیفها، نقشی کلیدی دارند.
۶. پایانبندی، میتواند هر چیز باشد و داستان به هر شکل تمام شود. حتما آن را با دل ببندید.
۷. اگر کمک خواستید، در زیر همین پست، پیام بگذارید. خوشحال می شوم کمکتان کنم.
ســرنخ
... تا یکدیگر را دیدند، دهانشان خشک شد و ناخواسته، دست به اسلحه شدند و... ...
... آموختههایشان ایجاب میکرد دشمنکشی کنند اما در هیچ کتابی، دوستی با دشمن نیامده بود! ...
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
(اگر نیاز به کمک و راهنمایی داشتی،
زیر همین پست کامنت بگذار...)