نخ های زیر را بخوانید و ادامه اش را در چند خط بنویسید...
1. مرد طبقه ی پایینی، دائم الخمری بود که چک جعل می کرد...
2. وقتی شیفت شب تمام شد...
3. حمله ی دیگری ترتیب داده بود...
4. شانه هایش را بالا انداخت و غضب کرده، گفت...
5. اهمیت نداشت که ترمز ندارم...
وقتی شیفت شب تمام شد،خسته و کلافه بود. تعداد بیمارانی که آن شب به بخش آورده بودند نسبت به روزهای قبل بیشتر شده بود. انگار این ویروس دست بردار نبود. مردم هم خیال می کردند اوضاع دارد بهتر می شود. لباس ایزوله را را در اورد بوی عرقش حالش را بهم می زد.اما چیزی که آزارش می داد نگرانی بچه هایش بود. او دو ماه بود که فرزندانش را بغل نکرده و نبوسیده بود.