دربارۀ این موضوع،
هرچه به ذهن خلاق تان می آید را در قالب نوشته ای کوتاه و بدون فکر و برنامه ریزی
بنویسید و به اشتراک و یادگار بگذارید.
منتظر خواندن پیام های دلنوازتان هستم...
- تاریخ : يكشنبه ۲۷ بهمن ۹۸
- ساعت : ۱۶ : ۰۳
- نظرات [ ۶ ]
وب سایتی جامع و تمرین محور برای علاقمندان به داستان و نویسندگی
روی پله ها نشست. پارچه ی بلندی در دستانش بود.«بذارش رو دوشم»
«زن،این چه کاریه؟این بچه کم کمش بیست کیلو وزنشه. تا کی میخوای کولش کنی؟»
«تا جون دارم. تو که روت نمیشه با بچه ات بیرون بری. پوسید تو خونه»
پارچه را به دست مرد داد و گفت:«محکم گره بزن، میخوام ببرم تا سر کوچه هوا بخوره»
لب های پسرک باز شد و لبخند ناموزونی در چهره اش نشست. اما حیف که مادر نتوانست ببیند.
#مادر
زمان به تاراج رفته است.
همه ی آرزوهایش نیز، به گور خاطرات رفته اند.
از او تنها درخت امیدی مانده است که در برهوت زندگی قد میکشد.
شیره جان او را می بلعد و اما، آرزوی دیگران را سبز میکند.
آری او، مادر است.
مادر یعنی قداست یک احساس،
یعنی شوق بازگشت به خانه،
مادر یعنی آسوده خیالت باشد که کمی آن سوتر کسی هست نگران تر ز تو، برای تو، پر مهر و عطوفت.
#مادر
زمان به تاراج رفته است.
همه ی آرزوهایش نیز، به گور خاطرات رفته اند.
از او تنها درخت امیدی مانده است که در برهوت زندگی قد میکشد.
شیره جان او را می بلعد و اما، آرزوی دیگران را سبز میکند.
آری او، مادر است.
مادر یعنی قداست یک احساس،
یعنی شوق بازگشت به خانه،
مادر یعنی آسوده خیالت باشد که کمی آن سوتر کسی هست نگران تر ز تو، برای تو، پر مهر و عطوفت.
به گمانم، نقطه عطف مادر بودن، آن لحظه ایست که فرزندت با چشمان گریانش میپرسد:
«اصلا چرا منو به دنیا آوردی؟»
سکوت میکنی اما، اگر او را به دنیا نیاورده بودی، دیگر چه کسی بود که بتوانی این گونه دوستش بداری؟!
و گهواره ام هنوز هم طنین لالایی اش را در خود زمزمه می کند.
تکه پاره های خوابهای آشفته ام را تنها صدا و بوی تنش رویا می کند.
دردهای بچگی و دلتنگی های نوجوانی و بغض های فروخورده ی اکنون با کاسه ی سوپ مادر مداوا ست که :پاشو این سوپو بخور بین اگه بهتر نشدی..
بیا و لحظه ای بنشین تا دمی قرار بگیرد پاهای خسته و سینه ی پر دردت..
پاهایم دیگر آن قدر تاب دارد که سرت را میزبانی کند .
بیا مادر ،پاهایم تکه ای از بهشت را می طلبد..
#م_جباری_نیک..
مادران فراموش کاران بسیار خوبی هستند، آنان به راحتی می توانند از اشتباه فرزندشان چشم پوشی کنند و او را ببخشند.
آنها آنقدر خودشان را قوی نشان داده اند که فکر نمی کنیم روزی بیمار شوند، انگار که از کره ای دیگر آمده باشند.
به راستی که حساب محبت آنها تمامی ندارد