تشریح واژگان مرتبط با این تمرین

جِدّ

جِدّ به کسر ج و تشدید دال، کلمه ای عربی و در معنای " کوشش " است. / معانی دیگر آن که به کار فارسی زبان ها می آید، " امرِ جدی و واقعی / جدیت " می باشد.

 

جَزر و مَد

جزر و مد به فتح اول، در معنای « فرو نشست آبِ دریا در اثر حرکت ماه » است. این ترکیب با ز (جزر) نوشته می شود و نوشتن آن با ذ (جذر) اشتباه بوده و عمل ریاضی را تداعی می کند. [امیر نمازی]

 

بُته جِغه

بته جغه یکی از نقوشی است که در تاریخ هنرهای سنتی و دستی ایران همیشه مورد توجه هنرمندان و صنعتگران بوده است. از این طرح و نقش در تزیین انواع صنایع دستی بویژه پارچه، قالی، گلیم، کاشی، سفال، شال بافی، نساجی، خاتم، زربافی و... استفاده می شود.

املای آن به شکل « بته جغه » صحیح است و هیچگونه واو عطفی در آن به کار نمی رود؛ علاوه بر این، املای « جغه » با غ است در فرم ادبی اصیل و فرهنگ های لغت پارسی نیز این مورد را تایید کرده اند اما در زمره اشتباهات و اغلاط رایج و مصطلح آمده و در متون نوشتاری و مجازی می بینیم که به غلط به شکل « بته جقه » نوشته شده است

از امروز، این واژه پارسی و زیبا را به شکل صحیح آن به کار ببریم. [ امیر نمازی ] 

 

جَناغ

استخوانی به شکل عدد 7 که جلوی سینه مرغ قرار دارد. این استخوان در جلوی سینه انسان نیز موجود است و از پایین به دنده ها و از بالا به استخوان های ترقوه وصل می شود. [فرهنگ پارسی معین]

از این واژه، اصطلاحی رایج وارد تعاملات امروزی مان شده و آن " جناغ شکستن است. "، این اصطلاح به معنای شرط بندی دو نفره و بر سر شکستن جناغ سینه مرغ به کار می رود و در فرهنگ عامیانه، زمانی که فردی جناغ شکست، ننگ و شکستی عایدش می شود و تا مدت ها بر سر زبان ها خواهد بود.

فرهنگ املایی خط پارسی، واژه جناغ را صحیح می داند؛ پس بر این اساس، " جناق " صحیح نمی باشد و بهتر است از این به بعد به شکل صحیح و پذیرش شده اش به کار ببریم. [امیر نمازی]

 

چغندر

گیاهی است از تیرۀ اسفنجیان که دارای برگ های درشت و پهن است و به سه نوع سمی فرنگی و قند تقسیم می شود. [ فرهنگ فارسی معین]

 

دیفرانسیل

1. دستگاهی در اتومبیل که نیروی لازم را به چرخ ها منتقل می کند.

2. در ریاضی کاربرد دارد. [ هر دو برگرفته از فرهنگ پارسی معین]

3. اصطلاحی کوچه و بازاری که در زبان و معاشرات نوجوانان امروزی رایج است و در معنای " پشت - باسن " به کار می رود!

از این واژه کوچه و بازاری، می توانید در داستان های عامیانه و امروزی استفاده کنید. [امیر نمازی / فرهنگ زبان مخفی]

 

زاغارت

یکی دیگر از واژگان و اصطلاحات کوچه و بازاری است که می توان در داستان های اجتماعی و عامیانه استفاده اش کرد.

در لهجه و گویش تهرانی، به فردی که ظاهر و تیپ و قیافه مناسبی ندارد، زاغارت گفته می شود؛ همچنین این واژه نوپدید، در معانی و مفهوم دیگری نیز می آید. این موارد عبارت است از: به درد نخور، خراب، کهنه، بدشکل و قیافه، درب و داغون و...

صفتی است که هم برای انسان به کار برده می شود هم برای وسایل نقلیه و اشیاء.

 

حجیم

پرحجم، قطور، جادار، کُلُفت، بزرگ.

 

سیـم بُکسل

اصطلاحی کوچه بازاری و بیشتر مورد استفاده نوجوانان امروزی / در معنای ایما و اشاره ای که نشان از رضایت و پذیرش دوست شدن (دختر و پسر) به کار می رود. [امیر نمازی]

 

حـج گزار = رجوع به مشق هفته گذشته

 

حَرّاف

به فتح اول و تشدید دوم / این واژه در عربی نیامده و از ساخته ها فارسی زبانان در قرن اخیر است و به جای آن می توان از واژگان زیر استفاده کرد : پرگو، پرچانه، پر حرف، بیهوده گو، گزافه گو، وراج. [امیر نمازی]

 

قالپاق

صفحه ای فلزیِ گرد که در چرخ اتومبیل بر روی پیچ و مهره های چرخ نصب می کنند. / کلاه پوستی ترکان (فرهنگ عمید)

 

خراجگزار = سرهم است و جدا نوشته نمی شود. رجوع به مشق هفته گذشته

 

ذوزَنقه

املای این کلمه به همین صورت صحیح است و در معنای یکی از اشکال ریاضی می باشد.

 

قباحت

زشتی، زشت شدن، سماجت در کاری، بدی و فساد، بد کاری.

املای این کلمه به همین شکل صحیح است و استفاده از غ (غباحت) یا ه دو چشم (قباهت)،کلمه را غلط و خنثی خواهد کرد.

 

قبـراق

چابک، چست و چالاک، سرحال، فرز، سردماغ

املای صحیح این کلمه به همین شکل است و نوشتن آن با غ (غبراق یا قبراغ) اشتباه و غلط خواهد بود. [امیر نمازی]

 

هیستریک

بیماری روحی، آشفتگی و پریشان خیالی

 

سین جیـم

سوال و جواب، استنطاق، بازخواست، پرس و جوی مستمر

 

کریدور

دالان، سرسرا (فرهنگ پارسی معین) / راهروی باریک و دراز (فرهنگ پارسی عمید)

 

چقر و بد بدن = چقر: هر چیز سخت و محکم

غش کردن = رجوع به مشق نامه گذشته

 

لیچار = سخنان بیهوده، درهم و نامربوط، مزخرف، مهمل، ناروا / در گذشته: نوعی مربا بوده.

 

تیـرس = در نقطه دید، جلوی چشم

عمامه = شال و پارچه ای که دور سر می پیچند (فرهنگ پارسی عمید/معین)

 

شُلکس = واژه ای که در کوچه و بازار و در بین نوجوانان امروزی (بیشتر) رایج است و به معنای " وارفته / شل و ول / استراحت کردن" می باشد. [امیر نمازی]

 


کارگاه نگارش و ویرایش پنجم / گروه تمرینی ایده داستان - 23 اسفند 98