تارنمای ادبی قلم طلایی1 - امیر نمازی

وب سایتی جامع و تمرین محور برای علاقمندان به داستان و نویسندگی

اخبار مدرسۀ خلاق

 

 



جهت انجام مصاحبه و ثبت نام در دوره ها

با روابـط عمـومی مـدرسه

در تلگرام مکاتبه کنید: 

PR_ideh_dastan@

 

 

کانال اخبار و اطلاع رسانی های مدرسه خلاق ایده داستان

Creative_School_News@

 

شهین عادلی
۲۴ فروردين ۱۵:۳۴


شبا دلم هوای نوشتن می کرد، خودکار رو بر می داشتم و هر چی به ذهنم می اومد می نوشتم، رو همون کاغذا خوابم می برد...
صبح وقتی چشام باز می کردم و نوشته هام رو می خوندم، اونارو با نوشته های کتابا مقایسه می کردم از نوشته هام بدم می اومد. دلم میخواست یک استاد راهنما داشته باشم...
یک روز اتفاقی با کانال ایده ی داستان آشنا شدم، حتی وارد گروه هم شدم، نمی دونستم کار به چه صورت هست، وقتی نوشته های بچه های گروه رو می دیدم، دلم ضعف می رفت، با خود می گفتم کاش منم بتونم اینطوری بنویسم...
تا اینکه به لطف خانم سپهری با استاد نمازی آشنا شدم...
انگار دری از بهشت به روم باز شد، ۱۰ یا ۲۰ روزی بود که وارد گروه شده بودم، دونه تمرینا رو انجام می دادم، تا اینکه لوگوی جشنواره رسول خاتم رو دیدم، به استاد نمازی پیام دادم. گفتم:
- استاد میشه منم شرکت کنم؟
ایشون گفتند؛ خوشحال میشم در خدمت شما باشم، کلی ذوق کردم!
ایشون دونه دونه مراحل رو با پیام صوتی در گروه جشنواره قرار دادند، تک تک مراحل رو انجام دادم و با خوشحالی شروع کردم به نوشتن اولین داستان عمرم...
خدا شاهده الان بعد از ۳ ماه اون نوشته ی خودمو میخونم، از استاد خجالت میکشم، داستانی که نه طرح داشت، نه سر داشت و نه ته داشت و حتی اصول اولیه ی اون رو رعایت نکرده بودم، در واقع بلد نبودم که رعایت کنم.
استاد داستان ۶ صفحه ی منو در ۳۰ صفحه نقد کرده بودند، واو به واو...
وقتی نقد نامه رو خوندم، بخدا دلم می خواست ۵۰۰ تومن بریزم حساب ایشون بلکه از خجالتشون در بیام. اما وقتی به ایشون گفتم، گفتند همون ۴۵ تومن کافیه...
ایشون هر سوالی که کردم جواب دادند و هر موقعه روز  و شب که بود و من تونستم اولین داستانم رو با موفقیت رو سایت دبیرخانه بار گذاری کنم.
از اون دوره به بعد که دوره چهارم بود تمام دوره ها رو شرکت کردم و این آخرین دوره که هفتم بود نقد نامه من از ۳۰ صفحه ی اولین دوره شده بود، خلاصه شد در چند ویس...
خوشحالم که سخت گیری های استاد، قلم من رو خوش نویس تر کرد، البته خودشون میگن سخت گیر، من با تمام وجودم، انتقاد و نقدهای ایشون رو پذیرفتم و حتی یک بار هم گله ای نکردم، چون همیشه معلم سخت گیر، شاگرد توانمندی رو بار میاره...
من با تمرینات گروه و تک تک ایده ها و عکس نوشته های استاد رو که در کانال قرار می دادند انجام میدم و حتی یک شب بدون تمرین ایشون نخوابیدم و خوشحالم که در حال حاضر اسمم رو تمام جشنواره قرار گرفته...
دوستای گلم بخدا من نه شعار دادم و نه چیزی اضافه ای جز حقیقت نوشتم، تنها هدفم تشکر از استاد عزیزم، آقای امیر نمازی بود و اینکه دوستای گلم رو که دوست دارند پیشرفت کنند، راهی که خودم نتیجه گرفتم، در اختیارشون قرار بدم و اینکه دوستان تمام هزینه من تا الان نصف دوره هایی که نیست همه جا تبلیغ زدند، بخدا استاد نمازی یک شانس، یک موقعیت طلایی برای پیشرفته، تورو خدا بچه ها قدر استاد نمازی رو بدونید و سعی کنید پیشرفت کنید...
به نظر من حضور در دروه ها بهترین راهکار برای پیشرفت قلمتون هست!
استاد دونه به دونه و مراحل صفر تا صد یک داستان رو با برنامه پیش می رن و حتی رفتاری که من از ایشون دیدم و باعث بیشتر در دوره ها شرکت کنم این بود که از لحاظ روحی، حواسشون هست که، نویسنده  در شرایطی قرار بگیره که بهتر و با تمرکز بیشتر بنویسه و این در هیچ کدام از دوره های میلیونی به چشم نمی خوره...

با افتخار شهین عادلی- شاگرد آقای امیر نمازی.🌹

زهره ملایی
۳۱ فروردين ۱۲:۴۸

دیروز که داشتم درگروه کتابخوانی مدرسه ی خلاق، وداع با اسلحه ی همینگوی را می خواندم به جمله ی جالبی از زبان  یکی از شخصیت ها برخوردم:
من مثل یک توپ زن هستم که دویست وسی امین توپش رو می زنه ومی دونه که هیچ پیشرفتی نکرده.ص۱۸۶
داستان های ما نوشته می شوند،اما اگر زیر نظر یک معلم کار بلد نباشد ممکن است دویست وسی امین داستان با اولین داستانمان توفیر چندانی نداشته باشد.رشد کردن نیاز به آموزش داردوبهتر است که به جای سرگردانی در کلاس های درست ونادرست نویسندگی سعی کنیم آب را از سر چشمه بخوریم.با نگاهی کوتاه وگذرابه فعالیت های گروه تمرینی داستان، دانشگاهی عملی سرشار از فعالیت های مرتبط با داستان نویسی را می بینیم.اوایل که در این گروه فعالیت داشتم ،سعی می کردم تا کانال را درگروه هایی که عضو بودم تبلیغ کنم تابه خیال خودم بابالا بردن اعضا وفعالیت ورقابت اعضا این گروه را که برای من شانسی بزرگ وباورنکردنی بود از دست ندهم.اماحالا می بینم که استاد نمازی با نهایت احترام اعضا راحذف می کنند چون فقط تماشاچی هستند وفعالیت چندانی ندارند!
ازنوشتن اولین داستان زندگی ام وارسال آن برای استادنمازی یک سال می گذرد.من در این یک سال ازطرف ایشان برای خواندن ونوشتن مدام هل داده شده ام تا تبدیل شوم به انسانی که، نوشتن اولین دغدغه ی اودر زندگیست.
خودم را به عنوان دانشجوی نویسندگی درنظر گرفتم که برای حداقل میزان مهارت درنویسندگی باید چهار سال پشت میز مدرسه بنشیند وبیاموزدوالبته که هزینه ی ناچیزی را پرداخت کند.
دورازادب واحترام دیدم که از زحمات وحمایت های دلسوزانه ایشان تشکر نکنم.به شدت اعتقاد دارم که حتی برترین استعدادها نیز بدون تلاش وپشتکارهدفمندراه به جایی نخواهندبرد.
تا آن جاکه خبر دارم حتی فیتز جرالد وارنست همینگوی نیزمعلم داشته اند.شایدما همینگوی ویا فیتز جرالدنباشیم، اما قطعاجناب آقای نمازی می توانندجایگاه ماکسول پرکینزرابرای ما داشته باشند،تاافتضاحی را که روی کاغذبه بار آورده ایم را با ویراستاری ونقدحرفه ای به یک داستان قابل قبول تبدیل کنند.

بانهایت تشکرشاگردهمیشگی تان - زهره ملاییا

تنها با نوشتن و تمرین مکرر است که رشد می کنید؛ پس تا می توانید بنویسید که نوشتن، رسالت شماست...
نویسندگان
Designed By Erfan Powered by Bayan