تارنمای ادبی قلم طلایی1 - امیر نمازی

وب سایتی جامع و تمرین محور برای علاقمندان به داستان و نویسندگی

قرار اول باهم نویسی

 

 

دربارۀ این موضوع،

هرچه به ذهن خلاق تان می آید را در قالب دلنوشته و جستار کوتاه

(در حد نیم صفحه - از نگارش داستان پرهیز کنید) و جملات قصار (1 تا 3 عدد) 

بنویسید و به اشتراک و یادگار بگذارید.

منتظر خواندن پیام های دلنوازتان هستم...

  • نظرات [ ۷ ]
محبوبه جباری نیک
۲۱ بهمن ۹۸ , ۱۵:۰۱

بغض داشت خفه ام می کرد،دستی به گلویم کشیدم ،انگار تب داشت.

جلوی آینه ایستادم و برای خودم شکلک درآوردم ،دستانم را کنار گوشهایم بردم و به رسم بچگی زبان درآوردم ..دستم کمی بالاتر رفت و ناخودآگاه کشیده شد طرف موهایم ،کش را از سرم درآوردم ،موهایم پریشان شد و گلویم سبک ...

پاسخ :

احسنت
ریحانه پهلوانی
۲۱ بهمن ۹۸ , ۱۸:۲۱

#تمرین_نخ_داستانی
#ایده‌_آزاد۳۲
#ریحانه_پهلوانی 

بغض داشت خفه‌ام می‌کرد؛ بوی‌مرگ همه‌جا پیچیده بود.
کودک دست‌فروش که همیشه با لبخند آدامس‌های شیک‌اش را به مردم می‌فروخت، می‌لرزید و انگار نفس‌های آخرش‌را می‌کشید.
حیوان‌صفت بودن، به‌طور عجیبی درمیان این مردم موج می‌زد.
آخر می‌دانی؟ کسی‌ برایش آمبولانس خبر نکرد...

پاسخ :

احسنت به شما دوست گرامی
ژوانا
۲۱ بهمن ۹۸ , ۲۳:۳۸

#تمرین_نخ_داستانی
#ایده_۳۲
#ژوانا

بغض داشت خفه ام میکرد دیدن هر روزه او درآن حال نزار هر لحظه نفس کشیدن رابرایم سخت ترمیکرد ثانیه ها انگارنایی برا جلو رفتن نداشتند اما امیدواربه رحمت بی دریغش بودم
 -دکتر نمیادکه دو ساعته منتظریم
-اومد
-خیالتون راحت حالش خوبه
اشک شوق همچون باران بهاری صورتم را شستشو میاد

ژوانا
۲۱ بهمن ۹۸ , ۲۳:۴۴

#تمرین_نخ_داستانی
#ایده_۳۲
#ژوانا

بغض داشت خفه ام میکرد دیدن هر روزه او درآن حال نزار هر لحظه نفس کشیدن رابرایم سخت ترمیکرد ثانیه ها انگارنایی برا جلو رفتن نداشتند اما امیدواربه رحمت بی دریغش بودم
 -دکتر نمیادکه دو ساعته منتظریم
-اومد
-خیالتون راحت حالش خوبه
اشک شوق همچون باران بهاری صورتم را شستشو میاد

محبوبه جباری نیک
۲۲ بهمن ۹۸ , ۱۴:۴۴

#تمرین _نخ_داستانی

#ایده _۳۲

#م_جباری_نیک..

بوی بدی می آمد انگار ،در حالی که هنوز چشمهایم دو دو می زد از جایم بلند شدم ،فاصله ی چند متری اتاق تا آشپزخانه انگار چندصدمتر شد ،چندصد متری که در هر وجبش نقش نگاهش حک شده بودچشم های نامرئی اش تمام تنم رامی کاوید،مور مورم می شد اتگار.. بوی کیک کاکائویی سوخته از درون فر بیداد می کرد ..

کتایون رضایی
۲۲ بهمن ۹۸ , ۲۰:۲۰

#رحمت خداوندگار
شراره های آتش بار جهنم ریزان است، شفقت های او مانع.
سیاهی های ابدی روبرویمان چهره گسترانده، انوار رحمتش  ما را شامل.
حب و بغض های زنگار گرفته، دستی بیخ گلویمان شده، مهر ماندگارش ما را کامل.
توطئه های پلید ما را محصور، درهای کرمش از برای ما گشوده.
وسوسه های نفس، دور و برمان چون پیله تنیده است محکم، حکم پروانگی مان در دستش نازل.
رفتن ما سمتش چون فنری بی حاصل، حکم نظرش بر ما چون جادوی بی باطل.

حدیث
۲۴ بهمن ۹۸ , ۱۶:۴۹

1 رحمت خداوند همه شامل حال بندگانش بوده و هست. حتی به آنهایی که ایمانشان را نسبت به او از دست داده اند. بهترین رحمتی که خداوند به زندگی تک تک مان ارزانی داشته است، وجود دو فرشته بزرگ و زیبا به نام پدر و مادر است. 

2 بهترین جمله ای که درباره رحمت خداوند در قرآن مقدس به آن اشاره شده است. این جمله است:

" پروردگارت، نه رهایت کرده و نه تو را فراموش کرده است." 

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
تنها با نوشتن و تمرین مکرر است که رشد می کنید؛ پس تا می توانید بنویسید که نوشتن، رسالت شماست...
نویسندگان
Designed By Erfan Powered by Bayan