تارنمای ادبی قلم طلایی1 - امیر نمازی

وب سایتی جامع و تمرین محور برای علاقمندان به داستان و نویسندگی

او کیست؟

من امیر نمازی هستم، متولد نهم اردی بهشت ماه...

از یکی دو سال بعد از یادگیری الفبای پارسی و ساخت جملات، به تشویق دبیر ابتدایی ام و طبق برنامه کتابخوانی آن سالها، هر هفته موظف بودیم به کتابخانه برویم، چندین کتاب داستان به امانت بگیریم و در زنگ کتابخوانی که درآن سالها باب بود، بخوانیم و خلاصه نامه ای بنویسیم؛ آن روزها به خاطر علاقه ام به نوشتن و داستان، حتی تکالیف دیگر دوستانم را هم با جان و دل انجام می دادم و آنها به نام خود تحویل دبیر می دادند...!

این ایام را به خوبی در یاد دارم و هر از گاهی به آن روزهای شیرین فکر می کنم. این زنگ، یکی از خاطره انگیزترین خاطرات گذشته ام بوده و هست و ان شاء الله پس از تاسیس کارگاه و کلاس نویسندگی حضوری، یکی از برنامه های ثابت کلاس هایم خواهم بود.

این نوشتن ها کار خودشان را کرد و در سن 12 سالگی، اولین غزل هایم را نوشتم! ساده و پرنقص بود اما شیرین، هیچ گاه آن پنج بیت ابتدایی را فراموش نمی کنم...

در شروع دوره راهنمایی سابق (که به لطف مسئولین تغییر داده شده) به تشویق دبیر ادبیات و در یکی از زنگ هایش، نوشته ای دست و پا شکسته نوشتم و با هزار ذوق کودکانه تحویلش دادم. خواند، خوشحال شد و تشویق هایش باعث شد نوشتن را از همان روز جدی و جدی تر بگیرم و این شد شروع نوشتن داستان و دست به قلم شدنم...!

اولین داستانم چنگی به دل نزد، پر از عیب و نقص بود! هنوز هم آن روز را در یاد دارم و هر از گاهی می روم دفترش را برمی دارم و یادی از گذشته می کنم! پس از اتمامش، دومی را آغاز کردم، ایده نداشتم! ایده یابی هم بلد نبودم، داستان دو فیلم را عینا روی کاغذ آوردم! یکی از آن فیلم ها " کلیک " بود و دیگری " شارلاتان "؛ داستان چهارم را شروع کردم و تا به امروز به لطف خدا ادامه دارد... خدا را شاکرم که هنر را بر منِ کمترین آموخت...

در این چند سال (85 تا 89) با چندین سایت مرتبط با نویسندگی همکاری کردم که از آن جمله می توان به سایت 98ایا (سرپرست بخش رمان نویسی)، گودلایف و... اشاره کرد.

در سال 90-89، با سایت معتبری آشنا شدم که زیرنظر بنیاد علمی نخبگان فعالیت می کرد. آن روزها و پس از حضور فعال در بخش ادبیات، با دوست عزیزی آشنا شدم که اگر نبود شاید بسیار اتفاقات شیرین و مرتبط با کتاب رقم نمی خورد و پوسته اولیه کانال ایده داستان هم شکل نمی گرفت!

پس از چند ماه به مدیریت بخش ادبیات آن سایت معتبر دست یافتم و پوسته اولیه کانال ایده داستان، نقدهای محتوایی و... از همین نقطه شکل گرفت و اجرایی شد و در مدت کمی، یکی از اعضاء کانون، توانست در یکی از جشنواره های داستان نویسی آن سالها مقام سومینی بیاورد که خبرش هنوز شیرینی و حلاوت خود را از دست نداده و هنوز پابرجاست...

برحسب علاقه ای که به رادیو و کارهای نمایشی داشتم، به سمت و سوی نویسندگی تئاتر و رادیو کشیده شدم و در سال های قبل از 89، عضو اتاق فکر و کادر نویسندگان یکی از رادیوهای تهران شدم(به صورت کوتاه)؛ بعدها برحسب همان علاقه و اشتیاق، به سمت تئاتر و فیلم کوتاه رفتم و این آشنایی باعث کسب تجربیاتی در زمینه بازیگری و کارگردانی تئاتر، نویسندگی دو کار جشنواره ای تئاتر (تاریخی / طنز - جشنواره شمسه)، نگارش و ساخت سه فیلم کوتاه طنز و یک کار اجتماعی و نگارش سناریوی چند کار جدی و طنز هم شد و... .

 

[ قصد تحصیل ادبیات و زبان فارسی را داشتم اما مشاهده یکی از برنامه های شبکه چهار که راجع به انواع طلاق بود، زندگی ام را به کلی تغییر داد و پس از تحقیقی کوتاه و کنکوری که آن سال ها مُد بود و پذیرشش دشوار، در رشته حقوق پذیرفته شدم و به تحصیل پرداختم.

مدتی مشاور حقوقی و خانواده بودم و در چند پرونده حقوقی و خانواده نیز حضور داشتم و... ؛ در سال های 90 تا 93 (اگر اشتباه نکنم)، در سه جشنواره شهرداری تهران و در بخش ایده خلاقانه، یک مقام  سومی (جشنواره مشکات1)، دو مقام دومی (جشنواره مشکات2) و یک حضور در بخش نهایی (جشنواره مشکات3) کسب کردم و... ]

 

در زمینه نویسندگی نیز نزد چند تن از اساتید خوش نام و قلم این هنر زیبا (استاد فرجی، استاد محمودی ایرانمهر و... - سال 1390 به قبل) دوره دیدم و آشنایی و تلمذ نزد این عزیزان، جزء افتخارات زندگی ام بوده و هست و معتقدم که :

" نویسنده، هیچگاه به پله آخر نمی رسد و همواره باید بخواند، بنویسد و از منِ دیروزش پیشی بگیرد..."

 

 

 

تنها با نوشتن و تمرین مکرر است که رشد می کنید؛ پس تا می توانید بنویسید که نوشتن، رسالت شماست...
نویسندگان
Designed By Erfan Powered by Bayan